آثار جنگ روسیه و اوکراین بر بازار انرژی چه بود؟
محمود شوری، معاون اندیشکده ایران و اوراسیا (ایراس)
بعد از آغاز جنگ در اوکراین، یکی از موضوعاتی که تصور میشد بیشترین تاثیرپذیری را از جنگ داشته باشد، بازار انرژی بود. زیرا روسیه یکی از بزرگترین تولیدکنندگان انرژی در جهان بود و تامینکننده اصلی گاز و نفت اروپا محسوب میشد. البته در ماههای ابتدایی جنگ تاحدودی شاهد تاثیرات این مسئله روی بازار انرژی بودیم و قیمت نفت تا بالای ۱۳۰ دلار در هر بشکه هم افزایش پیدا کرد، اما در ماههای بعد شاهد کنترل این وضعیت از طرق مختلف از جمله صرفهجوییهای زیاد در اروپا، سیاستهای پولی در آمریکا که موجب افزایش ارزش دلار شد و افزایش تولید برخی تولیدکنندگان انرژی بودیم. در واقع، با وجود اینکه در آغاز جنگ روسیه علیه اوکراین، بسیاری از زمستان سخت اروپا صحبت میکردند و تصور میشد شرایط اروپا به لحاظ تامین منابع انرژی بعد از آغاز جنگ بسیار دشوار شود، ولی قدرتهای غربی توانستند مسئله را مدیریت کنند و به نظر میرسد امروز با یک موازنه جدید در بازار انرژی جهانی در ارتباط با روسیه و جنگ اوکراین مواجه هستیم. بُعد دیگر مسئله این بود که کشورهای اروپایی و به طور کلی غرب، تصورشان این بود که با تحریمهایی که علیه روسیه اعمال کردهاند میتوانند این کشور را از نظر فروش انرژی که مهمترین منبع درآمدی مسکو است، دچار مشکل کنند. غرب عملا انتظار داشت که از این طریق روسیه را دچار یک ضرر استراتژیک کند. به عبارت دیگر، بلافاصله بعد از آغاز جنگ اوکراین، هم روسیه و هم غرب امیدشان بر این بود که از طریق نوع بازی که در حوزه انرژی انجام میدهند، طرف دیگر را شکست دهند و به این صورت آسیب جدی به طرف مقابل وارد کنند. برآورد روسیه این بود که هرگونه تلاش برای تحریم انرژی روسیه و خارج کردن این کشور از بازار انرژی، فشار اصلی را به خود کشورهای غربی وارد کرده و افزایش قیمت حاملهای انرژی صنایع مهم در کشورهای غربی را با مشکلات زیادی مواجه خواهد کرد. غرب نیز بر این تصور بود که از طریق اعمال تحریمها، روسیه دچار مشکل خواهد شد و درآمد کافی برای تامین هزینههای سرسامآور جنگ نخواهد داشت. ولی اتفاقی که افتاد این بود که شاهد شکلگیری یکسری خطوط ژئوپولیتیک جدید در بازار انرژی جهانی بودیم؛ روسیه توانست مقاصد صادراتی خود را تغییر دهد، اگرچه با تخفیفهای زیاد اما موفق شد مشتریهای خود را به ویژه در چین و هند داشته باشد و بخش عمدهای از صادرات نفت خود را به این دو کشور انجام دهد. در سال ۲۰۲۳ حداقل نیمی از نفت روسیه به چین و ۴۰ درصد آن به هند صادر شد. در حالی که سهم اروپا که پیش از آغاز جنگ ۴۰ تا ۴۵ درصد بود، به چهار تا پنج درصد کاهش پیدا کرده است. اروپا نیز در مقابل موفق شد منابع وارداتی گاز و نفت خود را تا حدود زیادی تغییر دهد و بخش زیادی از انرژی خود را از جاهای دیگر، از کشورهای خلیج فارس گرفته تا آفریقا و آمریکا تامین کند.
به نظر میرسد امروز شاهد شکلگیری یک معادله تازه در بازار انرژی هستیم و به نوعی میتوان گفت که عملا تاثیر این موضوع، یعنی انرژی، روی جنگ اوکراین امروز به کمترین حد خود از زمان آغاز جنگ رسیده است. از این رو میتوان گفت چه غرب و چه روسیه، نخواهند توانست از این ابزار برای ضربهزدن به طرف مقابل خود استفاده کنند.
نکته دیگر اینکه پیش از آغاز جنگ اوکراین، تصور میشد وابستگی متقابل اقتصادی میان روسیه و اروپا که عمدتاً در حوزه انرژی شکل گرفته بود، مهمترین مانع تشدید تنش بین روسیه و غرب خواهد بود و هر دو طرف را مجاب خواهد کرد که سیاستهای متعادلتری را در برابر یکدیگر دنبال کنند، اما جنگ اوکراین غلطبودن این فرضیهها را اثبات کرد و امروز شاهد طلاق روسیه و غرب از یکدیگر به خصوص در حوزه انرژی هستیم. این مسئله بدون تردید آینده نگرانکنندهتری را برای جهان رقم خواهد زد.
در مورد سناریوهای محتمل درباره آینده جنگ و تاثیر آن بر انرژی نیز به نظر میرسد آنچه با جدیت میتوان بر روی آن تاکید کرد، این است که وضعیت جنگ فرسایشی موجود احتمالا تا حداقل شش ماه آینده نیز تداوم خواهد داشت و یک زمستان دیگر را در وضعیت جنگی پشت سر خواهیم گذاشت.
این احتمالی است که در شرایط موجود میتوان انتظار داشت. اما در این سالها یاد گرفتهایم که نظام بینالملل و وضعیت بینالمللی هر روز ممکن است شگفتیهای تازهای داشته باشد و اتفاقات جدیدی رخ دهد. همانطور که الان (اواسط دیماه 1402) شاهد هستیم، وضعیت تنشها در خاورمیانه در حال تشدید است که این مسئله میتواند هم بر آینده جنگ و هم بر آینده بازار انرژی اثرگذار باشد. یعنی اگر تنشها در خاورمیانه تشدید شود، طبیعتا تاثیرگذاری آن بر بازار انرژی مجدد ممکن است عامل انرژی را در جنگ روسیه و اوکراین برجسته کند و مسکو بتواند بار دیگر از این ابزار برای نقشآفرینی بیشتر و تاثیرگذاری بر تصمیمات استراتژیک غرب در مقابل روسیه استفاده کند. واقعیت این است که اگر از این منظر به مسئله نگاه کنیم، چشمانداز آینده بسیار مبهم خواهد بود و مشخص نیست صفبندیهایی که امروز شاهد آن هستیم، در آینده نیز بر همین مبنا باشد یا شاهد شکلگیری صفبندیهای جدیدی در عرصه بینالملل خواهیم بود؟
طبیعتا در یک شرایط جدید، باید بازار انرژی را نیز در همین چهارچوب تحلیل و تفسیر کرد.
همچنین درگیرشدن غرب در مسئله تنشهای منطقه خاورمیانه در آینده جنگ روسیه و اوکراین موثر است؛ یعنی با توجه به اینکه غرب تا چه اندازه در بحران خاورمیانه درگیر خواهد شد، نوع نقشآفرینی روسیه چه به لحاظ سیاسی و چه از نظر بازار انرژی میتواند تغییر کند. در واقع روسیه ممکن است موضوع درگیری غرب در تحولات خاورمیانه را به دستاویزی تبدیل کند، با هدف اینکه مجددا رابطه خود را با غرب بهبود ببخشد و به نوعی از این موضوع برای تغییر شرایط به نفع خود بهره ببرد. در این صورت، بحث انرژی نیز متاثر از این تصمیم روسیه و بهبود روابطش با غرب قرار خواهد گرفت و اوضاع تغییر میکند.
واقعیت این است که هیچگاه روابط روسیه و غرب به نقطه آرامش نرسیده و این امر، به نوع نگاه و نقشآفرینی دو طرف در سطح نظام بینالملل بازمیگردد. روسیه با توجه به وسعت جغرافیایی و ظرفیتها و توانمندیهای خود در سطح نظام بینالملل برای خود جایگاه ویژهای قائل است و غرب هم همین انگاره را در مورد خود دارد، بنابراین در کنار هم قرارگرفتن این دو قطب قدرت، همیشه اصطکاکهایی را ایجاد کرده است. اینکه امروز شاهد این جنگ هستیم، امری است که شاید تا حدود زیادی اجتنابناپذیر بود. از سوی دیگر، بعد از فروپاشی شوروی برای نخستینبار روسیه یک کشور حائل میان خود و اروپا میبیند. تا پیش از آن، روسیه یا شوروی، هممرز اروپای سنتی بوده است.
در واقع روسیه همیشه یک رابطه بدون واسطه با اروپا داشته که این امر به روسیه کمک کرده تا خود را یک قدرت اروپایی بداند و در مسائل اروپا تاثیرگذاری داشته باشد. امروز این مسئله که کشوری مانند اوکراین، که روسها آن را به لحاظ فرهنگی و تاریخی بخشی از خود میدانند، بخواهد مانع آنها با اروپا شود، برای روسیه قابل تحمل نیست.
امروز دو کشور بلاروس و اوکراین برای نخستینبار در طول تاریخ به لحاظ جغرافیایی در حد فاصل میان روسیه و اروپا قرار گرفتهاند که این مسئله برای روسیه قابل قبول نیست. روسیه مسئله خود را با بلاروس به گونه مسالمتآمیزی حل کرده، اما با اوکراین در سه دهه گذشته همواره با مشکلات زیادی روبهرو بودهاند و عملا اوکراین مرزهای روسیه و اروپا را به داخل سرزمینهای اتحاد جماهیر شوروی سابق کشانده است که این موضوع برای روسیه قابل قبول نیست. روسیه مایل است با ابزار انرژیاش با اروپا بازی کند ولی باید از خاک اوکراین استفاده کند. روسها در این سالها تلاش کردهاند با بستن شیرهای گاز از اهرمی که دارند استفاده کنند و حتی سعی داشتند تا حد امکان اوکراین را دور بزنند و رابطه بیواسطهای با اروپا داشته باشند، اما در عمل نتوانستند بهرغم احداث خط لوله نورد استریم، در این مسیر موفقیتی به دست بیاورند.
به نظر میرسد هر دو طرف یعنی هم روسیه و هم غرب، برآوردهای اشتباهی از شرایط آینده داشتند. بزرگترین استراتژیستهای روس نیز بر این مسئله تاکید دارند. لوکیانف، یکی از استراتژیستهای بزرگ روسیه، بارها اذعان کرده که فکر نمیکردیم غرب تا این اندازه به حمایت از اوکراین بپردازد و با تمام توان نظامی خود پشت اوکراین بایستد. روسیه چنین برآوردی نداشت که وارد این جنگ شد. حتی مسکو تصور نمیکرد که دولت کییف تا این حد دوام بیاورد. روسیه گمان میکرد که با اولین حمله دولت ولودیمیر زلنسکی ساقط میشود و به اهداف خود دست پیدا میکند، اما اشتباه کرد. جنگ به دوسالگی خود نزدیک میشود و امروز جنگ در یک وضعیت فرسایشی قرار گرفته و احتمالا تا شش ماه آینده همین وضعیت حاکم خواهد بود.