اقتصاد انرژی

وقتی مجبوریم و حق انتخاب نداریم

یادداشتی از «محمدرضا نعمت‌زاده» در مورد سرمایه‌گذاری پتروشیمی‌ها در میادین

دوستان مجله دلوارنامه از من خواسته‌اند که مطلبی در مورد طرح سرمایه‌گذاری پتروشیمی‌ها در میادین بنویسم. در این مورد نکاتی دارم پرآبِ چشم که در طول این یادداشت سعی می‌کنم به آنها بپردازم.

خیلی‌ها نمی‌دانند و راحت زندگی می‌کنند؛ ولی ما چون از قبل از انقلاب و بعد از انقلاب، کارگری کرده‌ایم و در صنعت بوده‌ایم، مسائلی را می‌فهمیم. امروز اگر از خود برقی‌ها بپرسید دیروز چقدر برق تولید کرده‌اند، نمی‌دانند (اوایل خرداد امسال)؛ ولی من می‌دانم و پوشه‌اش هم روی میزم است. 50 هزار مگاوات تولید کرده‌ایم، پنج هزار و خرده‌ای مگاوات وارد کرده‌ایم و 9 هزارتا هم خاموشی داده‌ایم. در جریان انتخابات، خاطرم هست که آقای رئیس‌جمهور تاکید داشتند برنامه‌ای جز برنامه هفتم را که تازه تصویب شده است، اجرا نخواهند کرد. من بخش برق و انرژی آن را چندبار خوانده‌ام و در نامه‌ام به مسئولان کشور هم تاکید کرده‌ام که ما باید بر مبنای برنامه هفتم 30 هزار مگاوات برق تولید کنیم و در مورد گاز و پالایشگاه هم اعداد دیگری برای رشد وجود دارد و همه اینها مقدار زیادی پول می‌خواهد. نامه‌ام هم به این قصد بود که بدانند این مواردی که اشاره شده است، شوخی‌بردار نیست. در ضمن اشاره کرده‌ام، «با توجه به محدودیت منابع عمومی و مردمی داخلی که خود مستلزم برنامه‌ریزی و تعیین راهکارهای عملی است، هدف‌گذاری و جذب منابع و تسهیلات خارجی برای انجام این مقدار سرمایه‌گذاری، الزامی است که بدون پیوستن کامل به FATF و برقراری روابط عادی با بانک‌های خارجی امکان‌پذیر نیست. لازم به یادآوری است که منابع چینی بدون رفع و رجوع روابط بین‌الملل و تصویب FATF قابل تحقق نیست». حالا بیایند بگویند در این مدت آیا یک دلار از چین گرفته‌ایم یا نه؟ من می‌دانم چین چه می‌گوید. از رئیس‌جمهورش جلسه داشته‌ام تا وزرایش. سرمایه‌گذار خارجی یا ایرانی خارج از کشور می‌خواهد مثلاً 100 میلیون دلار در این کشور سرمایه‌گذاری کند. چگونه می‌خواهد پولش را بیاورد؟ بگذارد توی کیف بیاورد؟ در حال حاضر یک آقای ایرانی می‌خواهد پولش را از آلمان به ایران بیاورد و در این کشور سرمایه‌گذاری کند (مربوط به اوایل خرداد امسال). من نشسته‌ام برایش فرآیند را مهندسی کرده‌ام. گفته‌ام برود در عمان یک شرکت راه بیندازد و در آنجا یک حساب باز کند و به‌عنوان سرمایه‌گذار خارجی بیاید در ایران سرمایه‌گذاری کند. ماشین‌آلاتش هم از آن طرف آب خریداری می‌شود و به‌عنوان سرمایه، ماشین‌آلاتش را بیاورد. چون اگر پولش را بیاورد، معلوم نیست که بانک پولش را پس دهد و اگر هم بخواهد پس دهد، می‌گوید بیا نیمایی محاسبه کنیم و… به او پیشنهاد داده‌ام برود طلا وارد کند و طلا را در داخل بفروشد و به ریال تبدیل کند تا بتواند سرمایه‌گذاری‌اش را پیش ببرد. ببینید «نعمت‌زاده» نشسته طراحی کرده تا یک شخص که می‌خواهد بیاید در این کشور پتروشیمی راه بیندازد و دلش هم برای کشور خودش می‌سوزد، بتواند پولش را به داخل کشور بیاورد.

الان که این یادداشت را می‌نویسم، یاد راه‌اندازی پالایشگاه ستاره خلیج ‌فارس می‌افتم. از یکی، دو سال قبل از اینکه من مدیرعامل پالایش و پخش شوم، قرار بود این پالایشگاه با مشارکت چینی‌ها احداث شود. منتها هیچ کاری پیش نرفته بود. ما یک سفر همراه رئیس‌جمهور وقت، آقای «احمدی‌نژاد» به اندونزی رفتیم. در آنجا در یک هتل سی‌وچند طبقه اقامت داشتیم و متوجه شدم مالکیت هتل برای یک فرد چینی‌الاصل است و با او جلسه گذاشتم و از او دعوت کردم به ایران بیاید و در کشورمان در زمینه پالایش و پخش سرمایه‌گذاری کند. این فرد آن هتل را در اندونزی از طراحی تا مبلمان و افتتاح در 13 ماه ساخته بود. او به ایران آمد و قرار شد با شرکت پالایش و پخش، پنجاه-پنجاه شریک شود. او شرکتی به‌نام Star Oil Company یا شرکت نفت ستاره داشت و در قالب این شراکت، قرار شد 60 میلیون دلار در عرض چند ماه به ایران بیاورد و با این سرمایه‌گذاری، راه‌اندازی پالایشگاه ستاره خلیج‌ فارس را پی گرفتیم (نام ستاره خلیج ‌فارس هم بر اساس این همکاری بود). مدتی بعد، به من زنگ زد و گفت من به هر بانکی در چین می‌روم و می‌گویم می‌خواهم پول به ایران ببرم، می‌گویند بانک‌های ایران تحریم‌اند و ما به ایران پول نمی‌فرستیم. از من پرسید چه کار کند. من به این طرف و آن طرف زنگ زدم و دیدم راست می‌گوید. دوباره با او تماس گرفتم. به من گفت من الان می‌خواهم به داخل ایران پول بیاورم، نمی‌توانم، چه برسد به اینکه فردای روزگار بخواهم سود سرمایه‌گذاری‌ام را از ایران به چین ببرم؛ آن موقع چه وضعی خواهم داشت؟ گفتم حق با توست. به ایران آمد و سهمش را به تامین ‌اجتماعی دادیم و او رفت.

یک سرمایه‌گذار خارجی دیگر هم برای یک پالایشگاه دیگر آوردیم که آن سرمایه‌گذار، مالک یک شرکت فولاد هندی بود که تازه‌ وارد صنعت نفت شده بود و از ما برای پالایشگاهی که راه‌اندازی کرده بود، 300 هزار بشکه نفت خام می‌خرید که بعدها آن را به 600 هزار بشکه افزایش دادم. ما 60 درصد از سهام آن پالایشگاه در آستانه احداث را به این فرد هندی دادیم. توافقات را بعد از بازدید از پالایشگاهشان در هند انجام دادیم و کار، تمام‌شده به‌نظر می‌رسید. مدتی بعد، او یک مهمانی در کشورش برای صنعتگران هندی برگزار کرده بود و از جمله سفیر آمریکا در هند هم در این مهمانی حضور داشت. این سرمایه‌گذار هندی در آن مهمانی در توصیف فعالیت‌هایش به این سرمایه‌گذاری در ایران هم اشاره کرده بود. او یک واحد تولید فولاد هم در مینه‌سوتای آمریکا داشت. سفیر آمریکا که در آن مهمانی حضور داشت، روز بعد گزارشی نوشت و به ایالات‌متحده فرستاد مبنی بر اینکه این سرمایه‌گذار هندی می‌خواهد در ایران پالایشگاه راه‌اندازی کند. گزارش او باعث شد فرماندار مینه‌سوتا با رسانه‌ها مصاحبه کند (بعدها آن سرمایه‌گذار هندی، بریده روزنامه مصاحبه فرماندار آمریکایی را برایم آورد). آن فرماندار در مصاحبه‌اش هشدار داده بود که این سرمایه‌گذار هندی یا باید در آمریکا کار کند یا در ایران و راه سومی ندارد. در نهایت، آن سرمایه‌گذار مجبور شد عطای سرمایه‌گذاری در ایران را به لقایش ببخشد.

در آذرماه 1403 نامه‌ای به آقای «اتابک»، وزیر صمت نوشتم و گفتم سال قبل از آن، اوج مصرف برق کارخانه‌ها 16 هزار مگاوات بوده است (البته در صورتی که خاموشی نمی‌دادند). پنج‌ هزار و 500تا از آن مصرف فولادی‌ها بوده، هزار مگاوات سیمانی‌ها، 1200 مگاوات آلومینیوم و… در آنجا گفتم هرچند این وظیفه وزارت نیروست که این مقدار را تامین کند، اما آنقدر ناترازی‌ها زیاد است که اینها هرچقدر هم که تلاش کنند، نمی‌توانند آن را پوشش دهند. پیشنهادم به وزیر این بود که 20 درصد از نیاز صنعت را خود صنعتگران سرمایه‌گذاری کنند.

در مورد گاز هم همین را نوشتم و با محاسبه مصرف کلی گاز پتروشیمی‌ها پیشنهاد دادم که 25 درصد مصرف را خود صنعتگران تامین کنند. این موضوع را هم به‌شدت پیگیری کردم. چون جز پیگیری راهی نداریم. بر این اساس باید بگویم، پیشنهاد اولیه سرمایه‌گذاری پتروشیمی‌ها در توسعه میادین، از طرف من بوده است و من روزانه پیگیرم که در برق و گاز چگونه این طرح را به‌خوبی پیش ببریم.

علاوه بر این طرح، یکسری کارها هم هست که انجامشان باعث می‌شود وضع موجود بهتر شود. مثلاً در مورد نیروگاه‌هایمان، محض نمونه عرض می‌کنم که ما هنوز 22 هزار مگاوات توربین گازی داریم که کمباین نشده است. یعنی 550 درجه حرارت را با راندمان حدود 35 درصد به هوا می‌دهیم؛ ولی اگر آن را کمباین کنیم، می‌توانیم راندمان را حداقل به 48 درصد برسانیم. این را به‌عنوان فردی می‌گویم که اولین کمباین در جمهوری‌ اسلامی را با وجود مخالفت وزیر، راه انداخته است. تجهیز آن را هم در اوج جنگ هشت‌ساله از زیمنس تامین کردم. حالا هم معتقدم که می‌شود 11 هزار مگاوات برق با این حرارت تولید کرد. من حتی این موضوع را در دولت آقای «روحانی» تصویب کردم که نیروگاه‌ها اجازه نداشته باشند گاز را روشن کنند، مگر اینکه کمباین‌شان آماده باشد. ولی از آن موقع تابه‌حال هیچ اتفاقی نیفتاده است. حالا هم مشغول بررسی هستم تا چه کار کنیم این موضوع هرچه سریع‌تر در اولویت قرار گیرد.

در این مدت سه جلسه با کارخانه‌های سیمان گذاشته‌ام. مطالعات من می‌گوید با توجه به تولید سیمان در ایران، هر تن از تولید می‌تواند از حرارت خودش شش مگاوات برق تولید کند، ولی ما این را به هوا می‌دهیم و هیچی به هیچی. به من جواب می‌دهند که برای این کار پول نداریم. من حتی نشسته‌ام الگوی مالی این کار را هم طراحی کرده‌ام. در این راستا به آقای وزیر نامه نوشته‌ام و گفته‌ام هر واحدی که این کار را کرد، این واحد را هم شامل آن دسته از صنایعی بدانید که گفته‌اید اگر نیروگاه خورشیدی راه بیندازند، برقشان را قطع نخواهید کرد. متن را خودم نوشتم و امضای آقای «اتابک» را هم گرفتم و چند روز تمام پیگیری کردم تا بدانم به دولت برای تصویب رفته است یا نه و بالاخره با پیگیری‌های زیاد، آن را برای تصویب به دولت رساندم.

به‌نظرم الان در مرحله‌ای نیستیم که بگوییم سرمایه‌گذاری پتروشیمی‌ها در توسعه میادین یا سرمایه‌گذاری صنایع در تولید برق خوب است یا بد. چاره‌ای غیر از آن وجود ندارد. بله، در حالت عادی، شرکت گاز یا توانیر یا شرکت نفت، خودش باید این کارها را انجام دهد و یک صنعتگر که می‌خواهد فولاد تولید کند، لزومی ندارد دغدغه این کارها را داشته باشد. ولی در این شرایط یا باید به صنایع، خاموشی و قطع گاز داد و کلی آدم را بیکار کرد یا چنین طرح‌هایی را پیش برد. آن وضعیت خاموشی و قطع گاز، سیر قهقراست که موضوعات حادی مثل بحران‌های کارگری و تورم قیمتی و… را پدید می‌آورد. کافی ا‌ست بررسی کنید که از ابتدای امسال سیمانی‌ها چقدر گران کرده‌اند. اینها به‌خاطر چنین کمبودهایی هم هست. پارسال به‌خاطر خاموشی‌ها 5/4 میلیون تن کسری تولید داشته‌اند و بر این اساس حساب کرده‌ام که اگر در تولید برق سرمایه‌گذاری کنند، در دو یا سه سال کل پول سرمایه‌گذاری‌شان را بازمی‌گردانند.

اخیراً سفری به چین داشتم و از کارخانه سیمان ساینوما در آنجا بازدید کردم. ساینوما سالی دو میلیارد تن سیمان تولید می‌کند (بیش از 20 برابر ظرفیت اسمی ما) و نصف تولید سیمان چین را بر عهده دارد. از آنها در مورد این موضوع پرسیدم. گفتند از 15 سال پیش این مورد برای ما اجباری شد. گفتند اجازه ندارید این حرارت را به هوا بفرستید و تمام واحدها را بر این اساس استاندارد کردیم. از پروژه‌های خارج از چینشان پرسیدم. برایم کاتالوگی آوردند و دیدم همه همسایگانمان این کار را انجام داده‌اند. حتی پاکستان داشت یک واحد هشت هزار تن با نیروگاه راه می‌انداخت. گفتند این کار، بخشی از مهندسی‌مان شده است. پروژه‌هایشان را در آفریقا و امارات و عربستان و… نشان دادند که همه به همین صورت بودند.

در مورد پتروشیمی‌ها هم این را مصوبه کرده‌ایم تا در میادین برای تامین خوراکشان سرمایه‌گذاری کنند. منتها نفتی‌ها با وجود اینکه این موضوع مصوب شده است، به مردم می‌گویند باید گازتان را به ما بفروشید. خب، چرا باید یک فرد بیاید سرمایه‌گذاری کند و کارخانه‌اش بخوابد و گازش را به شرکت نفت بدهد، آن هم به‌خاطر اینکه نفتی‌ها می‌گویند گاز را باید فقط به آنها بفروشند. من از برنامه پنجم مصوب کرده‌ام که بخش‌های خصوصی مجازند که در بالادست نفت و گاز سرمایه‌گذاری کنند، ولی تا به امروز اجازه اجرایی‌شدن آن را نداده‌اند. حالا دیگر وضع به‌گونه‌ای شده است که مجبورند بپذیرند که بخش خصوصی این کار را پیش ببرد. تا لحظه نوشتن این یادداشت، سه ‌ماه و نیم است که پرونده پتروشیمی باختر در مورد این سرمایه‌گذاری روی میز مانده است و هیچ خبری نیست. در این وضعیت هم برای اینکه زیر بار چنین کاری نروند، می‌گویند باید مصوبه شورای اقتصاد را داشته باشید. در حالی که این موارد برای سرمایه‌گذاری‌های دولتی است و اگر بخش خصوصی بخواهد چنین کاری انجام دهد، نیازی به چنین مصوبه‌هایی نیست.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا